نقطــــــــــــه سر خــــــــــــــط

عشق اگر با حضور همین روزمرگی ها عشق بماند,عشق است!

با تاخیر نوشت...

شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ق.ظ

سلام :)

اول از همه با تاخیر بگم امیدوارم زمستون خوبی پیش روتون باشه.

یکشنبه که همسر اومد خیلی زود خوابید..

تا نزدیکای غروب که خواب بود.. ساعت 5 بیدارش کردم و دیگه شال و کلاه به سمت بیرون:)
اول رفتیم جگرامونو با آب هویچ بستنی یَخوندیم!! بعدم قدم زدیم و رفتیم یه فروشگاه و یه خرید توووپ طولانی انجام دادیم..
وقتی برگشتیم برای شام برای اولین بار کتلت آلمانی درست کردم که خوب شد و آقو خوشش اومد:)
شب با استرس امتحانم خوابیدم..

دوشنبه عوض اینکه عین آدم بشینم سر درسم باز اومدم اینجا که کاش نمیومدم..
نتیجه اش فقط این شد که درسایی رو که توی 15 ساعت بهمون داده بودن من تو دو ساعت اونم دیگه زورکی خوندم...

امتحان.. چی بگم؟ یه چیزایی همیشه زور داره برام.
اون دو تایی که گفتم مترجمی میخونن و هیچی بارشون نیست میخواستن من یه جا بشینم بهشون تقلب برسونم که شرمندگیمو بی تعارف اعلام کردم:/
بعد نشستن کلا رو نیمکتاشون تقلب نوشتن!!! همه ی واژه های جدید و کلیدهای گرامری رو!
سر امتحان دقیقا دو تا واژه کلا یادم رفته بود بعد ذهنم همش میرفت سمت این که الان اینا این جوابا رو رو نیمکتشون آماده دارن!
خلاصه با بدبختی تمرکز کردم و امتحانمو دادم و عجله ای هم نوشتم چون باید برمیگشتم خونه و میرفتیم خونه ی خواهرم..
شب یلداهای سالهای متاهلیم به جز سال پیش که نبودم همیشه ما دو تا زوج با هم بودیم البته خواهرم سال اول پسرشو داشت و بعدا دخترشم بهمون پیوست:)
بعد همیشه تقریبا شریکی برگزار میکردیم شب یلدا رو.فرقی هم نمیکرد خونه ی کدوممون...
خلاصه یه قابلمه سالاد ماکارونی من پز با کتاب حافظ بزرگم با یه دیگ لبوی شوهر پز زدیم زیر بغل و رفتیم اونجا..
شاممون سالاد من و سوپ و کوکو سبزی خواهر پز بود..
بعدشم پای سفره ی کدو و شیرینی و انار و کنوس و میوه و اینها نشستیم ...
من شب یلداها رو دوست دارم.
به نظرم شب بخور بخور نیست خلاف چیزی که جا افتاده.
شب دور هم جمع شدنه.
شب تو برکتهای خدا با هم سهیم شدنه.
شب سنت های خوب نیاکانه:)

سه شنبه هم که روز ام آر آی بود :(
چهارشنبه هم روز گرفتن نمره ها بود که امتحانمو بیست شدم.
پنجشنبه هم مهمون داشتم و من مردم بسکه اینا به بچشون گفتن این کارو نکن.به این دست نزن.اون اتاق نرو.. حالا انگار من بچه ندیده ام.. خوب ول کنید بچه رو عه!
امروزم نشستیم دو قسمت اول شهرزاد رو نگاه کردیم و از سر شب که تنها شدم وفتی یه عالمه آهنگ تیتراژ با صدای علیرضا قربانی رو گوش دادم دیگه نفس برام نمونده بود از اشک های سیل گونه که تصمیم گرفتم یه عدد پست بذارم.همیشه چنین آدم غیر قابل پیشبینی هستم ^_^

+ خدا میدونه این پست کِی به جمع رمز دارها میپیونده.
+خدا میدونه پست بعدی کِی نوشته میشه؟
+خدا میدونه اصلا پست بعدی نوشته میشه؟ :/
+فعلا...



۹۴/۱۰/۰۵ موافقین ۳ مخالفین ۰
دختر همساده

نظرات  (۱۳)

منم وقتی نخوام تقلب کنم اونایی که تقلب میکنن خیلی روی مخم میرن :دی
شب یلدا همین دور هم بودنش قشنگه وگرنه خوراکی ها رو که بقیه شب ها هم میشه خورد :)))

من تا قسمت 9 شهرزاد رو دیدم..خیلی قشنگه :)
۰۵ دی ۹۴ ، ۱۲:۵۵ خانوم اجازه؟
شمام زمستان خوبی در پیش داشته باشین:)

نمره تم مبارکه:)
سلام !! یلدات مبارک ، رمز ؟؟؟؟ کی ؟؟ چرا ؟؟؟ پس چرا من نداررررررم؟؟؟؟
ظهر اول هفتت بخیر
خوشحالم یلدا خوش گذشته 
من اگه دیگه ندیدمت همیشه بدون که خودتی که میتونی زندگیتو بدست بگیری و تواناییشو داری 
ارزو میکنم همیشه شاد و موفق و سلامت باشی زینب جان
از آشنایی باهات خوشحال شدم 
پاسخ:
فدات بشم عزیزم..
شما وبلاگ نداری بهار جان؟
قربونت برم ممنون از آرزوی خوبت ..

رمز دار کردی رمزشم بدیا:))

شهرزادو ندیدم اما آهنگ تیتراژش همش اشکمو درمیاره:((
سلام عزیزم
چی شدی تو؟
چرا یهو همه رو رمزی کردی؟
تو رو خدا نگو که دیگه نمیای
زی زی چی شده ب تو؟؟اتفاقی افتاده؟ رمزا چی میگن؟!
حتما باز چیزی شده ک میگی اصلا پست بعدی نوشته میشه...??خب ی کوچولو توضیح بده از نگرانی دربیایم

چه عجب بالاخره پست گذاشتی! فعال تر باش خب

ما از نوشتنات لذت میبریم،به اینکه همیشه باشی وابسته شدیم

پس باش :)

سلام دخترررر!!! چطوری تو؟؟؟
چرا فازت اینجوره زینب؟؟؟
اتفاقی افتاده؟؟؟؟ 
پاسخ:
سلام عزیزم.
خوبم :)
اتفاقی نیفتاده مشغولم یه کم..

کتلت آلمانـی کلا دوس دارم خوشمزس ^-^
اما مامانیـم درس نمیکنه میگه خاصیت نداره :-/
هیچوقت حرص جماعت تقلب کن رو نخور . منم یه وقتایـی اینجوریم اما به خودم روحیه میدم توئم آزادی که تقلب کنـی ، اگه نمیکنی خودت دوس نداری ، اینـام که میکنن مهـم نیس !
آخـی لبو دوس دارم ^-^
خخخخ من واسه شهرزاد ناراحت زیاد شدم اما گریه نکردم ،
اما اون داستان پستچـی که گذاشتـی عین خر باهاش گریه کردم .
راستـی از خانوم یثربـی اگه شیدا و صوفـی رو نخوندی اونم بخون جالبه : )

کامنتت اَم خصوصـی داده بودی نمیدونم چرا .
والا من یلدا رو دونفری و عاشقانه الزاما نمیخواستم ، چون به هر حال آدم در طول سال شب دونفری رمانتیک زیاد میتونه بسازه ، اما شب یلدا خوب شب دورهم بودن ـه . بیشتر دلم میخواست اونم بود که با هم تو جمع خانوادگـی بودیـم ، ایشالا که بشه ^-^
والا چهارشنبه سوری ام یادم بود ، ولـی واقعا دیگه از حالت خودش در اومده ، دیدی که عین جنگ مبمونه وقتـی تو خونه ای صدای انواع چیزا میاد ... عین باقـی رسوممون قشنگ نمونده
بری ادونس رو نفهمیدم ، ادونس اسم کلاس زبانتونه ؟! ایشالا موفق باشـی گلم 
روزت بخیر و خوشـی ^-^
۰۵ دی ۹۴ ، ۰۸:۵۳ رز صورتی
سلام عزیزم...
مرسی از بابت خبر....و جالب تر از همه کلمه عزیز تازه روشن شده بود برام:-))
اخی چه شب یلدای خوبی..کلا دور همیش خیلی قشنگه...^_^
ایشالا همیشه خوش باشی و بهت خوش بگذره...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ******
****** ********* ****** **** ****** **** *********** ** **** * *** ** ** *******
*** *** *********** ********** ***** ****** **** **** ** ***** *****
******* ******** *** ******** ***** **** * ************ ** ** *** **** ****** **** *****
*** **** ***** **** ***** ******** **** **** *** ********** ** **** ******
**** *** *******
۰۵ دی ۹۴ ، ۰۴:۲۶ لــــِــیــــــ✘ـــבے بــآراלּ
حالتو نفهمیدم:-|
ولی امیدوارم خوب باشی و واسه خوب و عالی بودنت دعا میکنم حتی اگه برنگردی عزیزم
پاسخ:
ممنون دوست خوبم :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">